محل تبلیغات شما
در یکی از شهر های امریکا که کاوبایی ها موجود بودند، گاو چرانی وارد شهر شد و برای نوشيدن چيزی، كنار یک مهمان‌خانه ايستاد. بدبختانه، كسانی كه در آن شهر زندگی می‌كردند عادت بدی داشتند كه سر به سر غريبه‌ها می‌گذاشتند. وقتی او نوشيدنی‌اش را تمام كرد، متوجه شد كه اسبش يده شده است. او به كافه (قهوه خانه یا همان نوشیدنی خانه) برگشت، و ماهرانه اسلحه‌اش را درآورد و سمت بالا گرفت و بالای سرش گرفت بدون هيچ نگاهی به سقف يک گلوله شليک كرد و خيلی مقتدرانه فرياد زد:

داستان عاصم بن ثابت انصاری...

چرا عاقل کند کاری که بار آرد پشیمانی...

درسی در مور دیوار چین...

كه ,شهر ,سر ,خانه ,سرش ,هيچ ,و سمت ,سمت بالا ,درآورد و ,را درآورد ,اسلحه‌اش را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کانون آگهی وتبلیغات تک مبلّغ ایرانیان